کد مطلب:119078 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:260

نهج البلاغه، کتاب دل...











دریایی پیش رویمان است به گستردگی تاریخ 14 قرنه ی اسلام و به ژرفای زمان، نامش «نهج البلاغه».

آن كه می خواهد «علی» را بشناسد و با روح علوی انس بگیرد، باید جان را در زیر آبشار خطبه های این مجموعه بگیرد تا به طهارت و طراوت برسد.

و آن كس كه بخواهد «اسلام» را بشناسد، اما در چهره ی علی و در سخن مولا، باید نهج البلاغه را بخواند و از این كوثر، جرعه هایی بنوشد.

اسلام را باید از قرآن فراگرفت، ولی نهج البلاغه هم، ترجمان همان قرآن است. نهج البلاغه آیینه ای است كه سیمای قرآن را نشان می دهد و هر دو به مبداء الهی وصل هستند.

«نهج البلاغه» برادر «قرآن» است،

تفسر دین است،

سخن «علی» علیه السلام است،

رهگشای فصاحت و بلاغت است،

كتاب «ارشاد و آموزش» است،

[صفحه 26]

كتاب «تشویق و توبیخ»، «بعثت و بشارت» و «برهان و بصیرت» است،

كتاب «سنت و سیاست»، «حكمت و حكومت»، «قضا و قدر»، «قرآن و قیامت» و «معاش و معاد» است.

نهج البلاغه، كتاب دل است،

كتاب «سنت و سیاست» و «حكمت و حكومت» است،

كتاب اخلاق و تهذیب نفس است،

كتاب «رهبری» و «رهروی» است،

اسوه ی «سیر و سلوك» است،

پیوند دهنده ی «حیات و ممات» است،

برنامه ی زندگی است،

دستورالعمل «چگونه بودن» است،

مرامنامه ی «هستی» است،

قانون «حیات» است،

طراز «زیستن» است،

منشور «حكومت» است.

نهج البلاغه، نردبان تعالی روح است،

بال معراج جان و سكوی پرواز در ملكوت است،

خمیرمایه ی تبلور احساس است،

رواق اشراق معارف حقه و الهیه، در ضمیر یك انسان است،

ابزار معرفت «خدا» است،

آیینه ی شناخت «خود» است،

محك آزمون «اخلاص» است،

رسواگر چهره ی «نفاق» و افشاگر زوایای پنهان «شرك» است.

[صفحه 27]

نهج البلاغه «دنیا» را تحقیر می كند، تا «آخرت» را بزرگ بدارد،

«عدل» را تجلیل می كند، تا دنائت ستم را ترسیم كند،

«جان» را می گیرد، تا «جانان» بدهد،

«دل» را می ستاند، تا «دلدار» بدهد،

نهج البلاغه چشم را در زمزم «بصیرت» می شوید،

گوش را از آهنگ زیبای هستی، پر می كند،

مشام جان را با «عطر معرفت» معطر می سازد،

دل را از زلال «یقین» می آكند،

زبان را به گفتن «حق» می گشاید،

راه را از چاه بازمی شناساند،

هدف رسالت انبیاء را بازمی گوید،

فلسفه ی آفرینش را می شكافد،

«نفاق» را بی پرده و عریان می نمایاند،

«تقوا» را در عرصه ی «عمل» نشان می دهد،

«متقین» را معرفی می كند،

«منافقین» را می شناساند،

«صبرآموز» و مبلغ و مبشر و منذر است،

كتاب همیشه است،

كتاب همه است،

نهج البلاغه، دیدگاه امام علی علیه السلام درباره ی خدا و انسان و جهان و مبداء و معاد است،

نهج البلاغه، دانشكده ی الهیات و كلاس معارف است،

در نهج البلاغه، با طبیعتی روبرو می شوی، جاندار و باشعور، دراك و گویا، با حیاتی مواجه می شوی، هدفدار، از اویی و به سوی اویی،

با مرگی آشنا می شوی، دالان عبور به جهان شگفت و عجیب و ناشناخته ی برزخ و قیامت، با بهشتی زیبا، كه پاداش نیكان است،

با دوزخی سوزان، كه جزای تبهكاران است،

[صفحه 28]

با «قرب» و رضایی كه اوج اجر صابران و تقواپیشگان است،

با «زهدی» كه برداشت كم برای بازدهی زیاد است،

با «عشقی» كه بنده را به پرستش می كشد،

با «تقوایی» كه ردای مصونیت از آلودگی به «گناه» است،

با «ذكری» كه بازدارنده از غفلت است،

با «عبادتی» كه ثمره ی «معرفت» است،

با «عدالتی» كه بهادهنده به «حكومت» است،

با «جهادی» كه دری از درهای بهشت است،

با «شهادتی» كه بهترین مرگ و «خیرالموت» است،

با «سكوتی» پرفریاد و تلخ،

با «فریادی» شكوهمند و دشمن شكن.

نهج البلاغه، یك «معلم» است... یك «مكتب» است،

به «مالك اشتر» آیین زمامداری می آموزد،

به «عثمان بن حنیف» شیوه های حكومت مردمی یاد می دهد،

به «امام حسن» فلسفه ی بلند هستی می آموزد،

به «محمد حنفیه» از فنون رزم می گوید،

به «سلمان فارسی» دنیا را می شناساند،

به «كمیل بن زیاد» از مردم شناسی می گوید،

به «حارث همدانی» درس اخلاق می دهد،

به «ابوذر غفاری» استقامت در راه هدف را توصیه می كند،

«عقیل» را در آستان عدالت، بر سر «عقل» می آورد،

«ابوموسی اشعری» را در پیشگاه «شعور» و وجدان و منطق به محاكمه می كشد،

شیطنت «معاویه» و ریاست طلبی طلحه و زبیر را برملا می كند.

[صفحه 29]

آری... آری...

نهج البلاغه... سوگنامه ی فراق یاران است، رنجنامه ی عهدشكنی های دوستان ناآگاه و هم پیمانان سست اراده و غمنامه ی مظلومیت «عدل» و محكومیت «حق» است،

نهج البلاغه، منشوری است چند بعدی، كه هر زمان، یك چهره اش می درخشد و برای هر كس یك بعد و یك برش آن، متجلی می شود،

از هر مقوله ای، مقاله ای دارد،

و برای هر دردی، درمانی،

و برای هر نیازی، پاسخی،

و البته كه بی دردان، از نهج البلاغه درمانی هم نخواهند یافت.

چون نداری درد

درمان هم مخواه

درد پیدا كن، كه درمانت كنند[1].

[صفحه 30]

عجیب این است كه نهج البلاغه در دیار خودش، در میان شیعیان علی علیه السلام،... «غریب» و «تنها» است. همچنانكه خود علی علیه السلام غریب و تنها است.

بدیهی است كه اگر محتویات كتابی و یا اندیشه ها و احساسات و عواطف شخصی با دنیای روحی مردمی سازگار نباشد، این كتاب و یا آن شخص عملا تنها و بیگانه می ماند هر چند نامشان با هزاران تجلیل و تعظیم برده شود.

ما... باید اعتراف كنیم كه با نهج البلاغه بیگانه ایم، دنیای روحی ای كه برای خود ساخته ایم دنیای دیگری است غیر از دنیای نهج البلاغه.

استاد شهید مرتضی مطهری (ره)

سلام و درود بر مولایمان (امیرالمومنین علی علیه السلام) كه نمونه ی انسان كامل و قرآن ناطق است و تا ابد نام بزرگ او باقی است و خود الگوی انسانیت و مظهر اسم اعظم است.

حضرت امام خمینی قدس سره


فارغ از هر دو جهانم به گل روی علی
از خم دوست جوانم به خم موی علی


طی كنم عرصه ی ملك و ملكوت از پی دوست
یاد آرم به خرابات چو ابروی علی[2].

حضرت امام خمینی قدس سره

[صفحه 33]


صفحه 26، 27، 28، 29، 30، 33.








    1. روایت انقلاب، جواد محدثی، ج 1، ص 260 به بعد.
    2. دیوان امام خمینی، ص 311.